فاطیمافاطیما، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

تیه کال مامان

تیه کال دختر چشم عسلی من

آرامش

روی صندلی مادربزرگ نشسته ام. تبسمی بر لبهای من نشسته است که بوی آرامش میدهد. صندلی آرام آرام عقب و جلو میرو. به تویی که در روبرویم نشسته ای نگاه می کنم لبخندم هر لحظه عمیق تر میشود. در این لحظه دراین ثانیه شاکر خدایی هستم که یوسف گمگشته ی من را به من باز گرداند هر چند مدتی که در کنارم نبودی خیلی کمتر از غیبت یوسف بود. من این آرامش را مدیون خدایی هستم که در تمام لحظه های زندگیم کنارم بود و من گاهی نمیدیدمش. به گذشته که نگاه میکنم تنها کسی که در کنارم بود پروردگارم بود. لبخندم باز عمیقتر می شود. خدایا شکرت ... هزاران مرتبه شکر و سپاس از اینکه کنارم هستی ممنون بابت اندامهای سالمی که به من و فرزندم عطا کردی. ممنون بابت آرامشی که در این لحظه...
25 شهريور 1400

تبسم

امروز 4 بهمن ماه 1399 ساعت 21:03 دقیقه ی شب هست. تو در کنارم ایستاده ای و من با لبانی خندان در حال تایپ کردن هستم. دیگه نگران نبودنت و دوریت نیستم . کنارمی و هر روز و هر لحظه احساست می کنم . نبودنت دنیای مادرانه ام را ویران کرد. خنده هایم همه رنگ تلخی داشت اما اکنون در کنارت خنده هایم به طعم شیرینی لبهایت شده. کاش مادر نبودم. و یا کاش اگر بودم چنین لحظه هایی را تجربه نمی کردم کاش زندگی من یک خواب بود کاش میشد بیدار شوم و هر آنچه در خواب دیده بودم دور از واقعیت بود. اما من تمام این لحظه ها را به بدترین شکل ممکن تجربه کردم. ب بدترین شکل ممکن. خوشحالم ک در کنارمی و من را به عنوان مامن امنت انتخاب کردی. هیچ کس شبیه مادر خود انسان نمی شود. آ...
25 شهريور 1400
1